۴

بعد که دیدم این کار رو کرده دیگه دیوونه شدم آخه دفتر خاطراتم خیلی برام ارزش داشت شاد تنها مونسم بود از 24 سالگی تا الان که رفتم توی 28 سالگی همه روزهام رو ثبت کردم و خدا رو شاهد میگیرم یه روزش هم بدی از شوهرم ننوشتم فقط از روزانه ها زندگی و آرزوهای قشنگی که برای بچه نداشتم داشتم نوشتم موضوع بچه دار نشدنمون هم جالبه که اونم مینویسم فقط خدا رو شکر میکنم که مشکل از من نبود وگرنه اینها چه به سر من میوردن... 

بعد از اینکه از خونه نحسش رفتم خونه خواهرم زنگ زد من دیگه گوشی رو برنداشتم ولی به شوهر خواهرم التماس که بگو صنم من یه کار فوری دارم تو رو خداگوشی رو بردار زنگ زد براشتم گفتم کاری داری؟ گریه کرد گفت تو رو خدا زندگیمون رو خراب نکن باشه نیا شیراز من برات یه خونه هموجا رهن میکنم تو هم زندگی کن من هم هر وقت دوست داشتم میام خونه شب ساعت 12-1 یا یه هفته هستم یه ماه نیستم شاید زن هم گرفتم منم گوشی ر گذاشتم اینقدر هم دوزاریم کجه همه بهم گفتن بیچاره این بهت طعنه میزده یعنی تو خرابی 

دیگه داغون شدم زنگ زدم گفتم مگه من آدم خرایم که تو اینجوری میگی گفت آره زنی که بخواد تنها باشه و نیاد شیراز یعنی خرابه  ، خدا میدونه طوری تربیت شدم که دهنم باز نمیشه بخوام فحشه بیشتر از آشغاله کثافت رو بدم والا  لایقش همون فحشایی که باید یکی نثارش کنه  

دنبال کارای طلاق پیش وکیلم رفتم که گفت باید یک میلیون بدی تازه جالبه که من برگه حق طلاق هم دارم 

بابام شیراز برام یه وکیل گرفت که آشناش بود یه روزه با مدارکم رفتم شیراز که اونم گفت برو شورای حل اختلاف و بگو من تو این تاریخ مهریم رو بخشیدم و اونم حق طلاق داده برای اینکه من طلاق بگیرم .....

نظرات 2 + ارسال نظر
سیذارتا پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ب.ظ http://sizarta-s.persianblog.com

سلام عزیزم خوبی؟وبلاگت رو خوندم. شاید درد خیلی ازما زنها اینه که شوهراموننامردن.میدونی صنم جان به محض اینکه میخوان جدا بشن هزار و یک جور بهمون تهمت میزنن برای ایتکه خودشون رو موجه نشون بدن. غصه نخور عزیزم. درست میشه. غصه نخور گلم همینجوری هم نمیمونه گرچه من الان 9 ماهه که دارم عذاب می کشم. و هیچ راهی نیست. وکیلا فقط یه مشت کلاه بردارن که هیچ کاری واسه آدم انجام نمیدن و فقط پول میگیرن ازت. منم یه روزی می خواستم در برابر بخشیدن مهریه از همسرم حق طلاق بگیرم. ولی اون بازم راضی نشد...
بازم میام و می خونم. بیا و بنویس شاید کمی آروم بشی

ممنون از همدردیت سیذارتا جون برات دعا میکنم که هرچه زودتر تو هم از این بلاتکلیفی نجات پیدا کنی همیشه تا بوده همینه زن تو جامعه ما یعنی برده البته به گفته خوده مردهامون

پرستش شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:56 ق.ظ

عجب ادم پررویییییییییییییییییی
بمیرم برات
امیدوارم زودتر نجات پیدا کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد