۹

دیروز رفتیم شورای حل اختلاف برای وقت مشاوره که داشتیم فعلا ادامه ماجرای شماره 8 رو بنویسم....

شوهرم برای گرفتن پروانه کسب مغازش چون که خودش پروانه از شیراز داشت نمیتونست بگیره و به من گفت به اسم تو پروانه کسب بگیریم منم گفتم باشه همون موقع نزدیک یک میلیون هم دادم چون توی موقعیتی قرار داشتم که باید 700 هزار تومان پول دارایی و میدادم و با بقیه کارها یک میلیون شد اون موقع شوهرم دبی بود برای همین پول رو خودم دادم به هر صورت پروانه به اسم من صادر شد فقط باید یه قرار داد اجاره نوشته میشد که مثلا من مستاجر شوهرم هستم اون موقع اصلا ذهنم هم به این نمیرسید که ببینم قولنامه اجاره چی هست چی نیست ظاهرا (الان روی پروندم دیدم) پول به بنگاهی داده بوده و قرار داد تنظیم شده بود و یه امضا هم از طرف من درج شده بود...

حالا تو این درگیریها یادش افتاده بود که پروانه کسب مهمه و یه مدرکه که من دارم چون روی پروانه کسب وام تا حد 10 میلیون میدن و کلا یه جور اعتباره

دوهفته پیش شوهرم قرار گذاشت که بریم شورای حل اختلاف و اون جواب مثبت طلاق رو بده و پاسپورت و دفترچه خاطرات من رو بده و من هم در قبالش برم اتحادیه و پروانه رو باطل کنم

از شانس خوبه من وقتی رفتیم اتحادیه من برگه ابطال رو امضا زدم فقط شوهرم بهشون گفت نامه ابطال رو 10 روز دیگه بفرستین تا برام مالیات نیاد روز شنبه هفته بعدش بود که فهمیدم زمینم رو فروختن و من هم هیچ چیزی از این ندارم و ممکنه شورا هم برای طلاق نیاد  و دیگه من باید بدوم دنبال دادگاه  

همون موقع سریع با تاکسی رفتم اتحادیه و جریان رو گفتم اونها گفتن موردی نداره نداره چون نامه رو نفرستادیم یه درخواست بده و دیگه باطل نمیشه (خدا با من بود) 

چهارشنبه هفته گذشته اتحادیه بهم برگه اجاره رو داد و وقتی خوندم دیدم اندازه یه مستاجر با همه قوانینش پام گیره و تو این مدت سه سال تمام مالیاتهای اجاره به نام من اومده عصر چهارشنبه به شوهر خواهرم گفتم زنگ بزنه بهش و بگه پروانه باطل نشده و بایدحساب مالیاتها رو پرداخت کنه بهش که گفته بوده اونم با خیال راحت گفته پروانه که باطل شده بره بپرسه  

بعد که شوهر خواهرم بهم گفت ترسیدم نکنه واقعا رفته پولی رشوه داده و پروانه باطل شده سریع رفتم اتحادیه و مسئول قسمتش گفت نه خانم تا خودت دستور ندی ما باطل نمیکنیم همون موقع شوهرم اومد تو اتحادیه و با عصبانیت گفت که چرا تقلب کردین و پروانه باطل نشده که بهش گفتن آقای محترم اول که خودت گفتی 10 روز صبر کنید دوم مالک پروانه درخواست ادامه فعالیت رو داده  

همونجا نه زیر گذاشن نه رو میگه اینها از من برای ابطال پروانه 70 میلیون گرفتن  خشکم زد و گفتم این پروانه یعنی 70 میلیون میارزه خلاصه دعوامون شد و اینجا حسابی دیگه دید کارش برای پروانه گیره منم بهش گفتم حالا که میگی 70 میلیون گرفتی تا تاریخ اتمام قرارداد اجاره من تو مغازه ای که اجاره کردم میرم و حق نداری بیایی همه جنسهاش هم برای خودم هست.. 

از همون روز تا به امروز مغازش رو که یکی از مغازه های معروف هم هست بسته و میترسه من برم جنساشو بردارم .... 

تا دیروز که وقت مشاورمون بود برادرم گفت بزار راحت کار طلاقت تموم بشه و این پروانه رو هم باطل کن به چه درد ما میخوره ما که مثله اینا گشنه پول نیستیم منم گفتم باشه باید بیاد اول کار طلاق رو  انجام بدیم بعد من باطل میکنم  

روز سه شنبه رفتم یه سری شورای حا اختلاف بپرسم حالا بعد از مشاوره دیگه کار طلاق تمومه و میریم محضر؟ که با کمال تاسف گفتن این تازه اول راهه بعد از چند جلسه مشاوره میره پیش مسئول طلاق بعد بهت وقت میدن دو تا شاهد مرده بالای چهل سال بیارین بعد وقت میدن میری پزشک قانونی بعد وقت میدن برین پیش داور تا حجت بهتون تموم بشه بع د میفرست پرونده رو بره داداگاه تجدید نظر بعد نامه میفرستن شورا و اون موقع تازه محضر رو بهت معرفی میکنن 

گفتم پس اگه شوهرم وسط کار نیومد چی؟ که گفت پرونده مختوم میشه و میرین دادگاه!!!!!!!! 

فقط تونستم به مشاوره بگم تو رو خدا کار ما رو به سه جلسه ننداز ما خیلی مشکل داریم اگه بخواد طول بکشه یکی این وسط کشته میشه که اونم قبول کرد 

با نا امیدی برگشتم چون شوهرم به گفته بود رو سه شنبه اول میری پروانه رو باطل میکنیم بعدش برای طلاق که تموم بشه  

خلاصه دیروز صبح زنگ زده بودن به داداشم که برین پروانه رو باطل کنید داداشم هم گفته بود ظاهرا صنم گفته اول بریم شورا بعد برای باطل اقدام کنیم که اونها هم گفته بودن پس ما نمیایی 

داداشم زنگ زد و گفت مرخصی نگیر شوهرت نمیاد مجبوری از طریق دادگاه اقدام کنی دیگه دنیا برام سیاه شد و گفتم حالا دیگه باید یکسال هم گیر دادگاه باشم 

نیم ساعت بعدش خودش زنگ زد که چرا نمیایی شورا برای مشاوره؟ گفتم تو خودت گفتی نمیایی گفت خوب تو باید پروانه رو باطل کنی منم گفتم باشه اول میریم شورا اگه گفتن امروز کار طلاقمون تموم میشه که میریم باطل میکنیم اگه طول کشید که روز آخر به خدا به قران باطل میکنم من پروانه میخوام چکار ... راضی شد و ساعت 10 با خواهرم و برادرم رفتم شورا و تو اتاق مشاوره اونم با خواهرش اومد بهم گفتن بیا بیرون خواهرش گفت ( همون که با جعل قولنامه زمینم ر خریده) : واقعا کار شما الکی الکی طلاق شد؟ گفتم مگه من خواستم دادشتون هی بهونه آورد گفت یعنی دیگه برنمیگردی گفتم چرا درصورتیکه من با طیب خاطر و به قول خودتون با رضا و رغبت مهریه ام رو بخشیدم الان فرض کنید همچین اتفاقی قرار نبوده بیافته و بریم اونو فسخ کنیم که گفتن نه اصلاااااا منم گفتم شرمنده

تو اتاقه مشاوره هم سوالاتی ازمون پرسیده شد و خانم مشاور هر کاری کرد نه من کوتاه اومدم نه شوهرم حدودا از ساعت 15/10 تا 12 گیر تعریف بودیم دست آخر هم گفت اگه میخواهین بفرستمتون پیش یه گروه از متخصص هامون که ماقبول نکردیم و برامون برگه عدم سازش نوشته شد فقط بیرون دفتر مشاوره به شوهرم گفتم من که هنوز زنتم یعنی اینقدر شهامت نداشتی که یه روز تو این مدت زنگ یزنی احوالم رو بپرسی نه دعوا کنی یا اینکه حداقل روز زن یه زنگ میزدی تا من هم ته دلم یه امیدی داشته باشم که دوستم داری اونم برای خودش کلی دلیل آورد و دیگه چیزی نگفتم

رفتیم بالا برگه رو ارائه دادیم که گفتن دو تا داور مرده بالای 40 سال باید معرفی کنید  گفتیم حالا نمیشه زیر 40 سال که با هزار التماس قبول کردن 35 ساله باشن دوارها رو معرفی کردیم و قرار شد چهارشنبه بریم دوباره شورا که داورها فرمهاشون رو امضا کنن

وقتی اومدم دفترم شوهرم پایین ایستاده بود و میخواست برگه ها رو بهم بده و گفت بیام داخل که قبول کردم و نشستیم کلی حرف زدیم و بهم گفت طلاق بگیریم بهتره چون الان خونواده من اگه که من بهت مهریه رو برگردونم بهم میگن بی غیرت و اگه فعلا از هم جدا شیم بهتره هم خونواده تو و هم خونواده من پاشون این وسط گیر افتاده  

دیروز صبح قبل از رفتن شورا برای بردن داورهامون اومد و دوباره کلی حرف زد بعد بهم گفت دو راه داریم یا بیای بریم شیراز یا اینکه طلاق بگیریم بعد از یه مدت که سر و صدا ها خوابید با هم فرار میکنیم میریم محضر عقد میکنیم و میریم خارج از ایران ، منم گفتم ببخشید من اگه طلاق بگیرم دیگه خودم تنها تصمیم نمیگیرم خونواده دارم در ضمن میخواهی بابام سکته کنه و داداشم دق کنن که من آبروشون رو ببرم ؟ درسته زندگیمون حرمت داشت و الان هم داره تو ا ز موضع خودت کوتاه بیا و من به خونوادم ثابت کنم که آره شوهرم منو دوست داره نه پولشو که اونم گفت نه میترسم به خدا منم گفتم نمیدونم اینم راه نیست

بعد

گفت برات خونه میگیرم و میام بهت سر میزنم گفتم ببخشید که دیگه نامحرم میشیم گفت مهم نیست میریم صیغه میخونیم ( تو رو خدا خل نشده؟) گفتم  هیچی دیگه این وسط هم یه بچه میمونه اونوقت تو هم میگی این بچه من نیست و یه ننگ برام میزاری شرمنده

دیگه قرار شد طلاق بگیریم البته همش میگه حواسم بهت هست نمیزارم شوهر کنی وفلان و بهمان....

داورها هم فرمهاشون رو امضا زدن فقط یکشنبه باید بریم و یه فرم دیگه رو پر کنیم فعلا همش در حال پر کردن و نوشتنیم ...

دوباره دیشب هم شوهرم زنگ زد که تو رو خدا بیا فردا دارم میرم شیراز همراه من بیا و تو روی خونوادت وایسا گفتم نمیتونم  درضمن من بیام دوباره خونه مامانت؟ گفت آره گفتم نه چرا اگه راست میگی خونه نمیگیری گفت الان پول ندارم گفتم تو که دو تا خونت رو دادی اجاره یه مغازتم دادی اجاره والا با این پولش میتونی یه قصر اجاره کنی که گفت به خدا شرایطم الان بده نمیشه .....

کلی گریه و زاری و اینکه ما اگه ازدواج هم کنیم حسرت این زندگی قبلی رو میخوریم ما با هم مشکلی نداشتیم دعوا نداشتیم چشم خوردیم زندگیمون زیر و رو شد .....

فعلا از خدا میخوام مهرمون رو از دل همدیگه بیرون کنه اینجوری بهتره چون اگه دوباره برگردیم زندگی کنیم مطمئنن بعد از چند ماه نه یکسال  بعددعوا داریم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ق.ظ

قربونت برم منننننننننننننن
چقدر بده برای ادم راه و روش مشخص میکنند

از بدم یه چیز اونورتره

سیذارتا پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ب.ظ http://sizarta-s.blogfa.com

صنم جون ناراحت نشیا. شوهر تو هم مثل شوهر من یه تخته اش کمه...
اینا هنوز تکلیفشون با خودشون روشن نیست. نمیدونم چجوری میخوان یه زندگی رو اداره کنن. برات دعا میکنم هرچه زودتر مشکلت حل بشه. تو هم واسه من دعا کن گلم.

این وسط من و تو گیر کردیم تو دست همه از بی عقلی اینها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد